کد مطلب:149252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

تحلیل واقعه ی عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین و الصلاة و السلام علی عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه، سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین.

حادثه ی عاشورا مثل بسیاری از حقایق این عالم است كه در زمان خودشان بسا هست آنچنانكه باید، شناخته نمی شود و بلكه فلاسفه ی تاریخ مدعی هستند كه شاید هیچ حادثه ی تاریخی را نتوان در زمان خودش آنچنانكه هست ارزیابی كرد؛ بعد از آنكه زمان زیادی گذشت و تمام عكس العمل ها و جریانات مربوط به یك حادثه خود را بروز دادند، آنگاه آن حادثه بهتر شناخته می شود. همچنان كه شخصیتها هم همین طورند. شخصیتهای بزرگ غالبا در زمان خودشان آن موجی كه شایسته ی وجود آنهاست، پیدا نمی شود؛ بعد از مرگشان تدریجا شخصیتشان بهتر شناخته می شود؛ بعد از دهها سال كه از مرگشان می گذرد، تدریجا شناخته می شوند. و معمولا افرادی كه در زمان خودشان خیلی شاخصند، بعد از فوتشان فراموش می شوند و بسا افرادی كه در


زمان خودشان آنقدرها شاخص نیستند ولی بعد از مرگشان تدریجا شخصیت آنها گسترش پیدا می كند و بهتر شناخته می شوند. اگر دو نفر عالم را كه در یك زمان زندگی می كنند در نظر بگیریم، ولو از نظر شهرت علمی یكی ده برابر دیگری بزرگ است ولی گاهی بعد در تاریخ روشن می شود كه آن كه ده برابر كوچك بوده، از آن كه ده برابر بزرگ بوده بزرگتر است، كه برای این امر من مثالهای زیادی دارم. از همه بهتر این است كه ما به خود علی علیه السلام مثال بزنیم، آنهم از زبان خود ایشان.

در كلمات مولا در نهج البلاغه جزء كلماتی كه حضرت در فاصله ی ضربت خوردن و شهادت یعنی، در آن فاصله ی حدود چهل و پنج ساعت آخر زندگی فرموده اند، یكی این دو جمله است، كه تعبیر خیلی عجیبی است. می فرماید: «غدا تعرفوننی و یكشف لكم سرائری» [1] فردا مرا خواهید شناخت؛ یعنی امروز مرا نشناخته اید، زمان من مرا نشناخت، آینده مرا خواهد شناخت «و یكشف لكم سرائری» (سرائر یعنی سریره ها، امور مخفی، اموری كه در این زمان چشمها نمی تواند آنها را ببیند، مثل گنجی كه در زیرزمین باشد) مخفیات وجود من فردا برای شما كشف خواهد شد، و همین طور هم شد.

علی را مردم، بعد از زمان خودش بیشتر از زمان خودش شناختند. علی را در زمان خودش چه كسی شناخت؟ یك عده ی بسیار معدود. شاید تعداد آنهایی كه علی را در زمان خودش واقعا می شناختند، از عدد انگشتان دو دست هم تجاوز نمی كرد. پیغمبر اكرم راجع به كلمات خودشان این جمله را در حجة الوداع فرمودند (ببینید چه كلمات بزرگی!): «نضر (نصر) الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها، فرب حامل فقه غیر فقیه، و رب حامل فقه الی من هو افقه منه» [2] خدا خرم كند چهره ی آن كس را (خدا یار آن كس باد) كه سخن مرا بشنود و حفظ و ضبط كند و به كسانی كه سخن مرا نشنیده اند، به آنهایی كه در زمان من هستند ولی اینجا نیستند یا افرادی كه بعد از من می آیند، برساند. یعنی حرفهای مرا كه می شنوید، حفظ كنید و به دیگران برسانید «فرب حامل فقه غیر فقیه» بسا كسانی كه حامل یك حكمت و حقیقت اند در صورتی كه خودشان اهل آن حقیقت نیستند، یعنی آن عمق و معنی آن حقیقت را درك نمی كنند، «و رب حامل فقه الی من هو افقه منه» و چه بسا افرادی كه فقهی را، حكمتی را، حقیقتی را


حمل می كنند، حفظ می كنند، بعد منتقل می كنند به كسانی كه از خودشان داناترند. معنای جمله این است كه شما اینها را حفظ كنید و به دیگران برسانید. بسا هست كه شما اصلا عمق حرف مرا درك نمی كنید ولی آن دیگری كه می شنود، می فهمد؛ شما فقط ناقلی هستید، نقل می كنید. و باز بسا هست كه شما چیزی می فهمید ولی آن كسی كه بعد، شما برای او نقل می كنید بهتر از شما می فهمد. مقصود این است كه سخنان مرا برسانید به نسلهای آینده كه معنای سخن مرا از شما بهتر می فهمند.

علی علیه السلام فرمود آینده مرا بهتر خواهد شناخت. پیغمبر صلی الله علیه و آله هم فرمود در آینده معانی سخن مرا بهتر از مردم حاضر درك خواهند كرد. این است معنای اینكه ارزش یك چیز در زمان خودش آنچنانكه باید، درك نمی شود؛ باید زمان بگذرد، بعدها آیندگان تدریجا ارزش یك شخص، ارزش كتاب یا سخن یك شخص، ارزش عمل یك شخص را بهتر درك می كنند.

اقبال لاهوری شعری دارد كه گویی ترجمه ی جمله ی مولا علی علیه السلام است حضرت می فرماید: «غدا تعرفوننی» فردا مرا خواهید شناخت (این را روزی می گوید كه دارد از دنیا می رود)، بعد از مرگ من مرا خواهید شناخت. اقبال می گوید: «ای بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد». مقصودش از شاعر، نه هر كسی است كه چند كلمه سر هم كند، بلكه مقصود كسی است كه پیامی دارد، مثل خود اقبال كه شاعری است كه فكری دارد، اندیشه ای دارد، پیامی دارد، یا مولوی و حافظ كه شعرایی هستند كه اندیشه و پیامی دارند؛ گو اینكه پیام بعضی از اینها را بعد از پانصد سال هم هنوز مردم درست درك نمی كنند، مثل حافظ كه هنوز وقتی كه در اطراف او مطلب می نویسند، هزار جور چرند می نویسند الا آن پیامی كه خود حافظ دارد. «ای بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد». بسیاری از اندیشمندان تولدشان بعد از مرگشان است؛ یعنی این گونه اشخاص در زمان خودشان هنوز تولد پیدا نكرده اند.

جبران خلیل جبران یك نویسنده ی درجه ی اول عرب زبان است و از عربهای مسیحی است كه تولدش در لبنان بوده ولی پرورش و بزرگ شدن و فرهنگش بیشتر در آمریكا بوده است. او عربی نویس و انگلیسی نویس و همچنین نقاش است و مخصوصا در عربی، از آن شیرین قلم های درجه ی اول است. با اینكه مسیحی است، از شیفتگان علی بن ابیطالب علیه السلام است. (در میان عربهای مسیحی، شیفته ی علی ما زیاد داریم. یكی از آنها میكائیل نعیمه است. یكی دیگر جرج جرداق است كه در چند سال پیش كتابی


نوشت به نام «علی بن ابیطالب، صوت العدالة الانسانیة» كه اول در یك جلد بود، بعد خودش آن را تفصیل داد و در پنج شش جلد چاپ شد و از بهترین كتابهایی است كه راجع به حضرت امیر علیه السلام نوشته شده است). جبران خلیل می گوید: من نمی دانم چه رازی است كه افرادی پیش از زمان خودشان متولد می شوند، و علی از كسانی است كه پیش از زمان خودش متولد شده است. می خواهد بگوید علی برای زمان خودش خیلی زیاد بود. آن زمان، زمان علی نبود. ولی حقیقت بهتر، همان است كه خود علی علیه السلام فرموده است كه اصلا این گونه اشخاص در هر زمانی متولد بشوند، پیش از زمان خودشان متولد شده اند. علی علیه السلام اگر امروز متولد شده بود، پیش از زمان خودش بود؛ یعنی آنقدر بزرگند كه زمان خودشان، هر زمانی باشد، گنجایش این را كه بتواند آنها را بشناسد و بشناساند و معرفی كند، ندارد؛ باید مدتها بگذرد، بعد از مرگشان بار دیگر بازیابی و بازشناسی شوند و به اصطلاح امروز تولد جدید پیدا كنند.


[1] نهج البلاغه، خطبه ي 149. [اين جمله در نهج البلاغه به اين صورت آمده: «غدا ترون ايامي و يكشف لكم عن سرائري».].

[2] امالي مفيد، مجلس 23، ص 186.